دانشگاه دولتی جهرم

وبلاگ دانشجویان مجتمع آموزش عالی جهرم

دانشگاه دولتی جهرم

وبلاگ دانشجویان مجتمع آموزش عالی جهرم

ادبیاتی دیگر ...

گاها که اتفاقات و خاطرات دانشگاه رو مرور میکنم، لحظه های جالبی در نظرم پدیدار میشه .
آدمها، شخصیتها، حرفها، تعبیرات زبانی و ادعاها و در مقابلش رفتارهای متناقض خیلی از ما!
از غرور و رفتار و انتظارات و قهرهای مخملی گرفته تا جو بچه گانه آدمهای یک محیط کوچک مثل یک کلاس ! که فقط میشه در مقابلش یک لبخند زد!!!
مشتی حل نشده ها و جا نیفتاده ها !!!!
از موضوعاتی که فکر میکنیم می بایست برای هرکدام از ما بعنوان یک جزء از این مجموعه ی هرچند کوچک حل شده باشد اما واقعیت چیز دیگری است.
به هم می خندیم اما با هم نمی خندیم. شاید چون به هم عادت کردیم دیگه رفتارهای بچگانمون برامون روزمره و عادی شده .
نمیدونم، شاید گم شدیم ! شاید هم خودمون رو گم کردیم ! اما هنوز باور نداریم بزرگ شدیم .
نمیدونم چقدر باید بگذره تا بزرگ بشیم ؟! تا دست از حقارت های کوچیک کوچکیهامون برداریم .
نه به بزرگ شدن و قد کشیدن می اندیشیم و نه میگذاریم دیگران قد بکشند ؟! تا کی می خوایم خودمون رو پشت کوچکیهامون پنهان کنیم ؟!
تا کی ؟
لااقل چرا عده ای رو فدای کوچکی خودمون میکنیم ؟!!
ای کاش یک لحظه هم که شده هر کدوم از ما یک فلش بک به این خاطرات می زدیم . حداقل برای لحظه ای از کالبد نقشمون در این جمع بیرون می اومدیم و از دید سوم شخص داستان به رفتارمون در قبال همدیگه نگاه می کردیم.
ای کاش کمی به فلسفه بودنمان در اینجا می اندیشیدیم. ای کاش ذهن ما اونقدر که اسیر تفکرات بچه گانه و انتزاعی ادامه دار چند سال گذشتمان بود در فکر یک طلوع تازه می بود. در فکر اینکه کمی در مورد رفتار و گفتار و اندیشمان فکر کنیم ، شاید به یک ادبیات نو رسیم .
ادبیاتی نو که در آن حرفهامان تنها در حد یک حرف نبود.
ای کاش...

نظرات 17 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:23 ب.ظ

کاش میمردم و دوباره زنده میشدم و میدیدم که هیچ کس دور خانه اش دیوار نکشیده است. (فروغ فرخزاد)

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ق.ظ

ای کاش هممون یاد می گرفتیم این قدر بچه نباشیم این قدر بی منطق نباشیم ای کاش دوستی رو می فهمیدیم و ای کاش با هم این وضعو تغییر می دادیم من دیگه داره حالم از این حسادت ها از این حرف بی خود زدن پشت سراین و اون و از زیر آب زدن های بعضی ا دانشجو ها به هم می خووره بابا بیاید یکم اتحاد داشته باشیم.این جوری به هیچ جا نمی رسیم...

حمید م پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:12 ب.ظ http://vahumana.persianblog.ir

با اینکه نا حدودی باهانون موافقم اما آرزو می کنم هیچگاه حل نشید!
پایدار باشید و استوار

حمید م پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

راستی کاش هرکدوممون دوران خودمون رو زندگی کنیم

رویا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ق.ظ http://iranzamin1999.blogfa.com

موفق باشید

دوستی جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ

بودا:
‌‌«ریشه تمام رنج ها در توقع داشتن از دیگران است».

سلمان جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ب.ظ

این حرفها برای هر کسی یه مفهومی داره. به امید اینکه این مفهوم برای همه ی ماها یکی بشه!!!

[ بدون نام ] جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ب.ظ

متاسفم برات....

اول سلام .
دوست عزیز جوابم به شما لبخندی بیش نیست . سوای این نتیجه که متاسف شدن برای من بوده خوشحالم که باعث شدم در مورد این موضوع فکر کنید. براتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم بتونید به ادبیاتی در شان فکرتون که مسلما براش ارزش قائلید برسید.پاینده باشید

[ بدون نام ] شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ب.ظ

آره تو درست میگی
من جا نیفتاده ،حل نشده ،حقیرو... ولی کبک نیستم که مانند بعضی هاسرم رو زیر برف کنم و ازم سو استفاده کنن
شاید تو بتونی توهین رو تحمل کنی
من نمیتونم
دنبال ادبیات نو هم نیستم ولی... خودم هستم

سلام دوست عزیز.
روابط انسانی ما در هر مجموعه ای مثل همین دانشگاه مثل معادلاتی میمونه که ما مجموعه متغیرهای اون هستیم . من با این پست نخواستم خودم رو از مجموعه متغیرها کنار بزارم.
خواستم کمی در مورد این معادلات فکر کنیم . کمی در مورد روابطمون از نمایی بیرون از نقشمون نگاه کنیم .همین و بس
بهرحال نظر شما هم ادبیات خاص شما بود و گویای طرز فکرتون .
اینکه در مورد بنده چگونه فکر میکنید مهم نیست، مهم این بود که فقط لحظه ای در مورد این موضوع فکر کنید و از این بابت خوشحالم.
براتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم روزبروز قدبکشید و از زوایای بلندتری به زندگی نگاه کنید.پاینده باشید .

salam یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام گل پسر .من کاری با حرفا ندارم کاری با آدما دارم منظورم با تو نیست ولی کسی که عادت کرده به ثابت بودن هر جه قدر که هم براش لالای بخونی خوابش نمیبره چون خودش رو می زنه به خواب .امید خوب هست ولی در بین ناامیدها نابود میشه مثل قدرت انتخاب میمونه برای کسی که نمیدونه چی باید انتخاب کنه. نذاریم سرنوشت ما رو انتخاب کنه سرنوشت باید انتخاب بشه

۸ دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:53 ب.ظ

در پناه مهربون مهربونا موفق و پایدار باشید

دوستی دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:40 ب.ظ

شاید نکته بسیار مهمی که ما اکثر مواقع فراموش می کنیم و فراموش کردن همین یک نکته باعث به حاشیه و حتی به انحراف کشیده شدن امر بشه این باشه که ما یادمون می ره "اعتدال" رو پایه واساس هدف مون قرار بدیم،هر هدفی،هر چیزی که فکرشو بکنی از جمله همین به اصطلاح "بزرگ شدن".
وقتی که من هر چه قدر هم که هدفم مقدس باشه ولی همراه با سرعت رخداد عوامل بیرونی گام بر ندارم و بخوام سریعتر از جریانات حرکت کنم این حرکت ممکنه نه تنها منو به سوی هدفم نزدیک نکنه بلکه با حواشی که برام به وجود میاد منو کاملا از راهی که انتخاب کرده بودم جدا کنه.اگر بخوام مثالی عرض کنم می تونم اوایل به وجود اومدن انجمن ها رو یاد آوری کنم،هیچ کس مخالف به وجود آمدن انجمن ها نبود،و بر عکس همه مشتاق همکاری بودن،ولی از وقتی که انجمن هل کار خودشونو شروع کردن ما شاهد تاثیر عوامل بیرونی روی عملکرد انجمن ها بودیم بدون اینکه از علت اصلی آگاهی داشته باشیم.
خوب چیزی که من از زاویه دید راوی دیدم و حائز اهمیت بود این بود.امیدوارم هرکدوممون بتونیم این اصل رو در تمام عرصه های زندگی مون رعایت کنیم...

honeymoon دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:33 ب.ظ

هیچ وقت نمی توانید با مشت گره کرده دست کسی را به گرمی بفشارید!

مریم دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:36 ب.ظ

رای مردن زندگی نکن،برای زندکی کردن بمیر تا همیشه از زندگی سود ببری.همه به فکر ابن هستند که دوست خوبی بیابند ،ولی کمتر کسی به این می اندیشد که دوست خوبی برای دیگران باشد.

اخدثغئخخد دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:53 ب.ظ

هیچ وقت نمی توانید با مشت گره کرده دست کسی را به گرمی بفشارید!

بیتا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:45 ب.ظ http://all-lyrics.blogsky.com

سلام فقط اومدم عیدتو تبریک بگم و برم
نمیدونم خیلی وقته بهت سر نزدم و نظر ندادم شاید از وقتی که حس کردم لو رفتم و همه میدونن من کیم البته منظورم از همه کسایی بود که به وبلاگم سر میزدن به همین خاطر نظر دادنم کمتر شد
به هر حال اگه میدونستم هنوزم ناشناسم میتونستم کلی اذیت کنم
لطفا اینو بهم بگو!!!!!!!!
بازم عیدت مبارک
موفق باشی
بای بای تا سال بعد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 ق.ظ

ای کاش همه بدانند که مهربان بودن و مهربانی را به دیگران بخشیدن چقدر زیباست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد